قصه گویی برند جذاب برای بازاریابان

در سال های اخیر ، مد شده است که بازاریابان خود را به عنوان “قصه گو” برای نام تجاری خود توصیف کنند. اما بسیاری از روایات برند مرگبار کسل کننده است. این به این دلیل است که آنها فاقد یک عنصر مورد استفاده هر نویسنده خوب هستند: تعارض.

هر داستان بزرگ ، خواه رمان ، نمایشنامه ، فیلم یا سریال تلویزیونی ، بر اساس یک درگیری دراماتیک است – مبارزه قهرمان داستان برای به دست آوردن خواسته خود در برابر موانع به ظاهر غیرقابل حل. این تنش چیزی است که ما را علاقه مند می کند و ما را درگیر می کند: ما می خواهیم بدانیم که قهرمان ما موفق خواهد شد یا شکست.

بدون آن عنصر خطر ، یک داستان می تواند مسطح ، قابل پیش بینی و خسته کننده باشد.

متأسفانه ، بسیاری از محتواهای مارک دار و قصه گویی برند همه این موارد است. شخصیت ها و تنظیمات خوب هستند ، مبادا بد روی سازمان منعکس شوند. اتفاقات شگفت انگیزی برای قهرمانان رخ می دهد ، انگار با جادو. از موضوعات دشوار اجتناب می شود و منفی با خشم مواجه می شود. هیچ درگیری وجود ندارد


بدیهی است ، من پیشنهاد نمی کنم که فردی کروگر و هانیبال لکتر را در تبلیغات کورن فلکس (اگرچه “قاتلان غلات” خواهد تماشایی شگفت انگیز باشد) اما ما همیشه باید از خود بپرسیم که چرا کسی باید به داستانهای مارک ما اهمیت دهد.

من فکر می کنم در نظر گرفتن انواع مختلف تضاد که کارشناسان داستان سرایی می گویند برای بهترین روایت ها مفید است.

پنج نوع تعارض در قصه گویی

1. شخصیت در مقابل خود


برخی از بزرگترین رمان ها و فیلم ها حول یک تضاد درونی می چرخند ، اما معمولاً از چنین آشفتگی در محتوای مارک دار اجتناب می شود زیرا اعتقاد بر این است که نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است.

و با این حال ، اعتراف به خود شک می تواند برای تقویت همدلی با شخصیت-نام تجاری شما یا محصولات آن-و تأکید بر قدرت مورد استفاده قرار گیرد.

مشتریان احتمالی شما چه نگرانی هایی در مورد خرید از شما دارند؟ چه افسانه ها یا تابوهایی ممکن است آنها را کنار بگذارد؟ به جای اجتناب از آن مسائل ، چرا آنها را در داستان خود محور قرار ندهید و نشان ندهید که چگونه می توانید بر آنها غلبه کنید؟

2. شخصیت در مقابل شخصیت

این درگیری یک داستان کلاسیک است: دیوید در مقابل جالوت ، کینگ کنگ در مقابل گودزیلا ، کرامر در مقابل کرامر. این امر در بازاریابی نیز رایج است: پپسی در برابر کوکاک ، مک در مقابل PC ، برگر کینگ در مقابل مک دونالد. اما کنار کشیدن کار آسانی نیست. این می تواند به عنوان کوچک به نظر برسد و ناخواسته می تواند توجه رقیب شما را جلب کند.

داستان درمورد شخصیت درمقابل شخصیت فقط برای یک برند چالش برانگیز منطقی است. رهبران بازار باید از ذکر رقابت خودداری کنند. (وقتی آنها به چنین دعوا کشیده می شوند ، می دانید که آنها در مشکل هستند!)

اما مبتدیان باید تعارض خود را برای مخاطبان وسیع تر ، نه فقط برای ذینفعان خود ، سرگرم کنند و یکی از راه های این کار استفاده از طنز است. چگونه می توانید رقیب بزرگتر و کندتر خود را مسخره کنید؟

3. شخصیت در مقابل طبیعت

این طرح داستانی به طور فزاینده ای در فیلم ها محبوب است. این حتی باعث ایجاد ژانر جدیدی شده است که گاهی اوقات “eco-apocalypse” یا “cli-fi” نامیده می شود. اما در نمونه کلاسیک تلاش سازمانها برای اجتناب از درگیری ، مارکها تقریباً دست نخورده هستند: آنها می خواهند مشتریان را به سمت انتخابهای سازگار با محیط زیست سوق دهند ، اما نمی خواهند آنها را با عواقب عدم فعالیت بترسانند.

باز هم ، من نمی گویم محتوای نام تجاری شما باید با شهرهای سیل زده یا جنگل های سوزان شروع شود. اما قبل از انتخاب مستقیم به محلول دوبار فکر کنید.

آیا می توانید مبارزه ای را که برای ایجاد محصول سبز شما ایجاد شده است ، ثبت کنید؟ آیا می توانید قدرت مخرب طبیعت را در حال رام شدن نشان دهید؟ آیا می توانید یک بمب ساعتی سازگار با محیط زیست را راه اندازی کرده و سپس نحوه خنثی سازی آن را نشان دهید؟

همه این سناریوها بیشتر تخیل را درگیر می کنند تا تظاهر به اینکه جهان کامل است.

4. شخصیت در مقابل فناوری

این درگیری دیگری است که نویسندگان بیشتر در هالیوود از آن استفاده می کنند. به هر حال ، رابطه بین مردم و ماشین ها یکی از موضوعات بزرگ عصر ما است.

البته در بازاریابی ، ما معمولاً سعی می کنیم بفروش یک فناوری ، بنابراین ما تمایل داریم بر مزایای آن تمرکز کنیم. اما بیایید با آن روبرو شویم: جنبه های منفی نیز وجود دارد ، و گاهی اوقات تکیه بر این ناامیدی ها در قصه گویی بازاریابی شما می تواند نقاط قوت محصول شما را برجسته کند.

آیا می توانید نگرانی های مربوط به دسته را مهار کنید ، سپس جایگزینی ارائه دهید؟ آیا می توانید افسانه ها را از بین ببرید یا سردرگمی را حل کنید؟ مهمتر از همه ، آیا می توانید فناوری خود را به جای صرفاً مکانیکی و کارآمد ، احساس انسانی و دوست داشتنی کنید؟

5. شخصیت در مقابل جامعه

در این نوع درگیری ، شخصیت اصلی نیروهای اجتماعی مانند تعصب ، جهل و ستم را به عهده می گیرد. این موضوع در حال حاضر در داستان های داستانی غالب است و در سازمان های تجاری نیز محبوبیت فزاینده ای دارد.

اگر به خوبی از نبرد شخصیت و اجتماع استفاده شود می تواند داستانی قانع کننده را بیان کند و به جهان بهتر تبدیل شود. اما باید با احتیاط استفاده شود.

اول ، نام تجاری شما باید داستانی قوی و مرتبط برای گفتن داشته باشد. در غیر این صورت ، می توانید به “شستشوی هدفمند” متهم شوید. دوم ، اطمینان حاصل کنید که روایت شما فراتر از عذاب وجدان است. در غیر این صورت ، هیچ درگیری واقعی وجود ندارد. به هر حال شما فقط کلمات خالی را در مورد موضوعی که همه در مورد آن توافق دارند بیان می کنید.

برای درک درست این مورد ، از خود بپرسید که سازمان شما چه مشکلات اجتماعی دارد واقعاً اهمیت می دهد و اینکه چگونه می تواند به جای پرش از روی گروهی که قبلاً در حال حرکت است ، مسئله را جلو ببرد.

داستان سرایی برند: از تعارض تا حل و فصل

برخی از پیشنهادات موجود در این مقاله ممکن است برای تولیدکنندگان محتوا که نیاز به تأکید بر موارد مثبت را تربیت کرده اند ، خلاف تصور باشد. این باید هدف شما باشد ، اما باید در مورد چگونگی رسیدن به آنجا نیز فکر کنید.

بدیهی است که قطعنامه شاد برای قصه گویی هر نام تجاری بسیار مهم است. اما شما باید در وهله اول مردم را مجبور به توجه به آن کنید و اینجاست که درگیری ایجاد می شود.

من آخرین کلمات را در این زمینه به یکی از بزرگترین قصه گوهای تاریخ اعطا خواهم کرد: جان لو کاره ، مرحوم و بزرگ. او بیش از 60 میلیون کتاب – اغلب با طرح های بسیار پیچیده – در طول دوران حرفه ای خود فروخت. اما فلسفه او ساده بود و در مورد درگیری بود: او گفت: “گربه روی تشک نشست” یک داستان نیست. “اما” گربه روی تشک سگ نشست “این است آغاز از یک داستان “

دفعه بعد که برای برند خود محتوا ایجاد می کنید ، از خود بپرسید: آیا داستان شما فقط شامل یک گربه روی تشک است؟

اگر چنین است ، یک سگ پیدا کنید.

منابع بیشتر در مورد قصه گویی برند

26 س Universال جهانی برای موقعیت یابی برند (و ایجاد داستان برند شما)

چارچوبی برای قصه گویی برند از رودلف گوزن های شمالی قرمز

بازاریابان چگونه می توانند قصه گوهای تجاری مctiveثر باشند (و چرا باید باشند)